پاورپوینت نظریه بوردیویی با تاکید بر نظام دانشگاهی (pptx) 24 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 24 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
نظریه بوردیویی با تاکید بر نظام دانشگاهی انسان شناسی و فرهنگ اول تیر ماه1393
مقدمه
برای درک رویکرد بوردیویی به دانش و دانشگاه باید آن را در رابطه با پرسمان عمومی غرب در مدرنیته، قدرت و دانش از یک سو و پرسمان بوردیویی جامعهشناسی از سوی دیگر قرار داد.
مدرنیته غرب را به مثابه یک تروما (ضربه) تجربه میکند که از «عصر طلایی» (belle époque) قرن نوزدهمی به «عصر اردوگاهها» یا «عقده هولوکوست» (قرن بیستمی) تجربه میشود.
عصر طلایی به دنبال باز تولید نمادین – شناختی – زبانی عصر نوزایی (رنسانس) در دین و هنر است: پروتستانتیسم و هنر مدرن (انسان محوری به جای خدا محوری) که هر دو بر پایه بازسازی دولت مطلقه سلطنتی (پری آندرسون) به دولت – ملت یا دولت ملی (بندیکت آندرسون) روی مدل انقلاب فرانسه قرار دارد.
این حرکت اساس خود را بر تغییر پایه مشروعیت از بالا (خداوند) به پایین(مردم) مییابد. و پرسمان اصلی آن بنابراین «مشروعیت» و «قدرت» است که در نزد فیلسوفانی هابز و روسو آغاز شده است و در دوگانه طبیعت/ فرهنگ و سپس در نزد فیلسوفانی چون هگل/ نیچه بر پایه اخلاق/ قدرت ادامه مییابد.
قرن نوزدهم، رومانتیسیسم خود را دارد که باید فرایند عمومی «طبیعی کردن» (naturalization) فرهنگ را انجام دهد، و «ملت» را بیافریند و بدینترتیب مشروعیت را از بالا با «مرگ خدا» به پایین، «زایش سوژه» منتقل کند.
بخش عمده این امر از خلال تغییر موضع انسان نسبت به «دانش» و «دانشگاه» انجام میگیرد که در تاریخ غرب از امری الهیاتی به امری سکولار بدل میشود و بهترین نشانه آن ظهور «دائره المعارف» در برابر ضد الگوی «کتاب مقدس » است.
شکست نظریه ایدئولوژیک ملیگرایانه برغم میلیونها کشته با جنگ جهانی اول به اثبات میرسد زیرا از درون آن هولوکوست بیرون میآید. این در حالی است که شکست سایر اشکال اتوپیایی مثل کمونیسم روسی، چینی، کوبایی، آسیایی، غربی و... هر یک به گونهای از خشونت غیر قابل تداوم میانجامد که قرن بیستم را بدل به قرنی جهنمی از استیلای ایدئولوژی ها و شکستهای پیدرپی آنها با برجای گذاشتن قربانیان میکند.
فلسفه پسا مدرن (فوکو، دریدا، بودریار، ...) و جامعهشناسی پسا مدرن ( بوردیو، مورن، تورن، ...) هر چند لزوما صفت «پسا مدرن» را نمیپذیرند، پاسخی گسترده هستند برای آنکه بتوان از عقده هولوکوست خارج شد و چشم اندازهای جدیدی برای انسانیت پیش رویش قرار داده لزوما باید به دو مساله اساسی پاسخ دهد آن مساله یا پرسمان «دانش» از یک سو و مساله «قدرت» از سوی دیگر است.
جامعهشناسی مدرن و پسامدرن از این لحاظ به پدران ابتدای قرن بیستم باز میگردد: وبر و دورکیم. از این رو این جامعهشناسی پاسخهای خود را عمدتا نه در نظریه به طور خاص بلکه در نظریه روش به طور خاص میجوید.
نظام اجتماعی در این نظریهها، عمدتا نظامی چرخهای از دو پرسمان قدرت دانش است و نهادهای آنها یعنی دولت و دانشگاه است.
در این حالت، هر دو این حوزهها نه به مثابهی حوزهها و نهادهایی فی ذاته دارای معنا و کارکرد، بلکه به مثابه محصولات و نتایج اجتماعی شدن/ کردن و تبدیل امر اجتماعی به کنش اجتماعی مورد توجه است.
مهمترین دوگانه پراهمیتی که میتوان در اینجا به آن اشاره کرد دوگانه فوکو / بوردیو است یعنی از یک سو تبارشناسی دانش / قدرت از سوی تحلیل سازوکار های آنها و در هر دو حالت تبیین روابطشان با امر اجتماعی. فوکو اما بیشتر تمایل به تبارشناسی این سازوکارها و روابط و پی آمدها را دارد تا به یک پرسش اساسی پاسخ دهد: «چرا دوگانه هنجار و ناهنجاری، به مثابه اصل اساسی تمام سازوکارها و کنشهای اجتماعی ظاهر میشود؟» در حالی که سئوال اساسی بوردیو آن است که «چگونه امر اجتماعی به مثابه تنها امر واقعا موجود در هستی انسانی خود را در همه ارکان این هستی درونی کرده و بدل به عادتوارهها، میدانها، سرمایهها و نمادهای گوناگون میکند و بدین ترتیب بازتولید جامعه را ممکن میکند؟ »
اما برای درک رویکرد بوردیویی نیاز به پرداختن به گروهی از مفاهیم او و به طور خاص مفهوم میدان او و روششناسی بازتابندگی در نزد او نیاز داریم. این مفاهیم عبارتند از :
نظریههای عمده بوردیو
مفهوم سرمایه که بوردیو از مارکس گرفته و آن را در تعبیر خود به چهار گروه قابل جمع شدن و یا مبادله با یکدیگر، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین) تقسیم میکند.
عادتواره، مجموعه ذهنیتها و عینیتهای زندگی انسانها که از خلال نظامهای انتسابی و اکتسابی کنش اجتماعی آنها را تعریف کرده و بدان تحول میبخشد.
میدان، محل مناقشه برای دستیابی به امتیازات مادی و غیرمادی در نظام اجتماعی که خود بر اساس الزامات نظام اجتماعی محلی برای بازتولید جامعه نیز هست و کارکرد و رویکردها و کنشهای درونش لزوما ربطی به آنچه خود درباره خود میگوید، ندارد. برعکس آنچه خود درباره خود میگوید اغلب اشکال «زیباسازی شده » یا «طبیعی شده» سازوکارای بازتولید قدرت در جامعه است که دانش و دانشگاه و دانشگاهیان را به صورتهای اغلب ناخود آگاه به ابزارهای خود برای این باز تولید تبدیل میکند.
خشونت نمادین، یعنی امکان استفاده از قدرت به جای استفاده واقعی از آن که در هر میدانی به صورت خاصی به کار میرود و بوردیو در کتاب انسان دانشگاهی خود در پی نشان دادن شیوههای کاربرد دانشگاهی آن است.
سرمایه
مهمترین خصوصیت بوردیو در آن بود که برای نخستین بار نظریه پراکسیس را که تا حد زیادی از اندیشه جامعهشناختی مارکسی با گذار آن از دورکیم به امانت گرفته بود در نظریه «سرمایه» خود بازسازی کرد و آن را به الگویی بسیار کاربردی برای درک جوامعه مدرن و پیچیده امروزی در آورد.
در مفهوم سرمایه (Capital) بوردیو نفوذپذیری او از مارکس به روشنی دیده میشود، اما بوردیو در این مفهوم در حوزه اجتماعی بسیار پیشتر از مارکس میرود که سرمایة اقتصادی و انباشت آن و سازوکارهای این انباشت را محور تحلیل اجتماعی- تاریخی خود قرار میداد. در نزد بوردیو، سرمایة اقتصادی شامل سرمایههای مالی، میراث منقول و غیرمنقول، داراییهای گوناگون و غیره تنها یکی از سرمایههای موجود در جامعه است و در کنار آن ما لااقل سه نوع دیگر از سرمایه را نیز داریم. نخست سرمایة فرهنگی شامل تحصیلات و به دست آوردن قابلیت های فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی ؛ دوم، سرمایة اجتماعی به معنی به دست آوردن موقعیتهای اجتماعی و برخورداری از شبکههای کمابیش گستردهای از روابط، دوستان و آشنایان که میتوانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایة نمادین که به دلیل موقعیتهای کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرتهای پیشزمینهای برای نمونه نهادها، سازمانها، دین، قومیت و .... برای فرد ایجاد میشود.
بدین ترتیب هر فرد و هر مجموعهای از افراد در جامعه دارای سرمایهای کلی میشوند که خود ترکیبی است از سرمایههای نامبرده. در بالاترین ردة اجتماعی که میدان قدرت است در جوامعی مثل فرانسه ، به نظر بوردیو کسانی قرار میگیرند که دارای بالاترین سرمایة کل نیز هستند همچون سیاستمداران و مشاغل آزاد (پزشکان، وکلا، صاحبان بزرگ سرمایه...). در حالی که در پایینترین رده کسانی قرار میگیرند که کمترین سرمایة کل را دارا هستند نظیر مزدبگیران زراعی و کارگران صنعتی ساده.
میدان
مفهوم میدان، به معنای به اجرا در آمدن اصل پایهای است که بنا بر آن امر واقعی اجتماعی امری نسبی است، یعنی آنچه وجود دارد روابطی هستند نه به معنای روابط اجتماعی همچون میان کنشها، بلکه به معنای ساختارهای نامرئی [...] اما در عین حال به اجرا در آمدن این اصل که ما را به ساخت موضوعهایی چون فضای [میدان] مدارس بزرگ، میدان روشنفکری، میدان هنری در زمانه فلوبر، میدان دینی میبرد و از زمانی که این اصل به اجرا در آمد، شناختهایی تولید میشوند که بر پایه آنها میتوان بحث کرد، رودررویی [فکری] داشت و نقد کرد. این یک واقعیت است که اغلب اعتراضهایی که به من میشود ، به خصوص اعتراضهایی که « برجستهترین جامعهشناسان فرانسه» مطرح میکنند ، به گمانم دارای ارزشی خود طردکننده (auto - exclusion) هستند
(in Lire les sciences sociales 1989-1992, volume 1, pp.326-329, Éditions Belin, 1994)
میدان علمی
یک میدان علمی واقعی فضایی است که در آن پژوهشگران بر زمینههایی که اختلاف وجود دارد، اختلاف ندارند، و همچنین بر سر ابزارهایی که برای حل این اختلافات وجود دارد با یکدیگر موافقند، اما نه بر هیچ چیز دیگری.
(Réponses, Seuil, 1992, p.152)
یک میدان علمی جهانی است خودمختار که در آن پژوهشگران برای رودررویی با یکدیگر باید هر نوع سلاح غیرعلمی را و پیش از هر چیز اقتدار دانشگاهی خود را کنار بگذارند.
(Réponses, Seuil, 1992, p.153)
دنیای علم همچون دنیای اقتصاد شاهد موازنه میانه نیروها است ، پدیدههایی از تمرکز سرمایه و قدرت، و حتی انحصار، روابط اجتماعی سلطه در اینجا ایجاب میکنند که در اختیار گرفتن ابزارهای تولید و بازتولید انجام بگیرد.
(Les usages sociaux de la science. Pour une sociologie clinique du champ scientifique, INRA, 1997, p.27-28)
میدان سیاسی
میدان سیاسی جایی است که درون آن، کنشگران درگیر ، دست به رقابت با یکدیگر بر سر محصولات سیاسی، مسائل، برنامهها، تحلیلها، تفسیرها، مفاهیم، وقایعی میزنند که شهروندان عادی در آنها به موقعیت یک «مصرفکننده» تقلیل یافتهاند و ناچار به انتخابی هستند که امکان اشتباه در آن به همان میزان افزایش مییابد که آنها از مکان تولید (سیاست) فاصله میگیرند--!(...) بنابراین میتوان گفت که میدان سیاسی در واقع با محدود کردن حوزه گفتمان سیاسی و از همین طریق محدود کردن حوزه آنچه میتوان از لحاظ سیاسی به آن اندیشید، تاثیر سانسورکننده دارد. این تقلیل دهندگی میدان سیاسی را صرفا به فضایی محدود میکند که گفتمان باید در آن تولید و بازتولید شود، یعنی در چارچوب یک پرسمان سیاسی به مثابه فضایی که در آن موضعگیریها میتوانند به صورت عملی در همان میدان به تحقق درآیند، یا به عبارت دیگر فضایی که در آن موضعگیریهای صرفا بر اساس ضوابطی که از لحاظ جامعه شناختی برای ورود کنشگران به میدان لازم بوده است، انجام گیرد. مرز میان آنچه از لحاظ سیاسی گفتنی یا ناگفتنی، قابل اندیشیدن یا غیر قابل اندیشیدن تصور میشود، برای هر طبقه از غیر سیاست مدارن، بنا بر روابطی تعیین میشود که میان منافع به بیان در آمده این طبقه و قابلیت بیان این منافع بنا بر ضمانتهایی که موقعیت آن طبقه در روابط فرهنگی و از آن طربق سیاسی به آن داده است، وجود دارد.
«بازنمود سیاسی: عناصری برای یک نظریه میدان سیاسی» ، اسناد پژوهش در علوم اجتماعی، شماره 36-37، 1981، صص. 3-24، صص. 3-4 در این گزیده.